زيباتــــــــرين ها
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
تنهاترین بغض تنهایی من ...
اينترنت ماهواره اي انلاين
موکب باب الحوائج شهر حر
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زيبــــاترين ها و آدرس sst.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 90
بازدید کل : 26918
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
parvaz

آرشيو وبلاگ
فروردين 1391
اسفند 1390


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz

 از هیاهوی واژه ها خسته ام

من سکوت را از اوراق سپید آموختم

آیا سکوت، روشن ترین واژه ها نیست ؟؟؟

همیشه در تنهایی مرگ را مجسم دیده ام

آیا مرگ، آرام ترین واژه ها نیست ؟؟؟

تا چشم گشودم، از چشم زندگی افتادم

شبی ــ شاید امشب ــ زیر نور یک واژه خواهم نشست

و هم زمان در آخرین برگ خاطراتم خواهم نوشت

پایان

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz
آنقدر زمین خورده ام که بدانم
 
برای برخاستن نه دستی از برون
 
که همتی از درون
 
لازم است
 
حالا اما

نمی خواهم برخیزم
 
می خواهم اندکی بیاسایم

فردا
 
برمی خیزم
 
وقتی که فهمیده باشم
 
که چرا زمین خورده ام
 
 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz

زندگی ، شوق رسیدن به همان فردایی است

که نخواهد آمد.

تو نه در دیروزی و نه در فردایی.

ظرف امروز پر از بودن توست.

زندگی را دریاب

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz

یک روز از ذره  ذره این خاک خواهم  پرسید:

ای خاک! تـو کـه قرنـهاست زیـر پـای مخلوقـات خـدا

گذران عمـر میکنـی، تـو کـه خود را تا به امروز

از خـون هـزاران نفـر سیـراب کرده ای

و آنـان را در خـانه های تنگ و تاریک میهمان کرده ای

از عشـق چـه میـدانی؟

تکلیف عاشقان بـعد از مرگ چـه میـشود...؟

فقط بـه دنبال فرصتی  میگردم...!

 

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz
وقتــ‗__‗ــی گیــ‗__‗ــج میشــ‗__‗ــدم بـه کلــ‗__‗ــمات پنــ‗__‗ــاه میبــ‗__‗ــردم امــ‗__‗ــان از امــ‗__‗ــروز کــ‗__‗ــه کلمــ‗__‗ــات خودشــ‗__‗ــان هم گیــ‗_‗ــج شــ‗__‗ــده اند...‬
 
 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz

هـر وقت کم می آورم
می گویم
اصـلا مــهـم نیست!
اما تو که می دانی نـبودنت چقدر مهم است...
دیده ای شیشه هـای اتومبــیل را
وقـتی ضربه ای می خورند و مــی شکنند ! ؟
دیده ای شیشه خرد می شود ولی از هـم نمی پاشـد ! ؟
ایـن روزهـا همان شیشه ام ؛
خـرد و تـکـه تـکــه ،
از هـم نمی پاشم...
ولی شکـستـه ام ...
باور کن!!!!

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz


 

زیبا هوای حوصله ابریست

چشمی از عشق ببخشایم

تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا

زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می گردد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و كوچه های محبت را با من بگرد!





یادم بده چگونه بخوانم!

تا عشق در تمامی دلها معنی شود!

یادم بده چگونه نگاهت كنم، كه

طرّی بالایت در تند باد عشق نلرزد!

زیبا آنگونه عاشقم كه حرمت مجنون را احساس می كنم

آنگونه عاشقم كه نیستان را یكجا هوای زمزمه دارم

آنگونه عاشقم كه هر نفسم شعر است!

زیبا چشم تو شعر چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم!

زیبا،زیبا كنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شطّ غزل بنشان

بنشان مرا به منظره عشق!

بنشان مرا به منظره باران!

بنشان مرا به منظره رویش،

من سبز می شوم!

زیبا، زیبا ستاره های كلامت را

در لحظه های ساكت عاشق بر من ببار

بر من ببار تا كه برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق، بچرخانم بر روی یك مدار!

زیبا، زیبا تمام حرف دلم این است:

من عشق را به نام تو آغاز کردم

در هر كجای عشق كه هستی،

آغاز كن مرا

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz

به راستی چه سخت است خندان نگهداشتن

 لبها در زمان گریستن قلبها و تظاهر به خوشحالی

 در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرسا است

گذراندن روزهای تنهایی در حالی که

تظاهر میکنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد.

اما چه شیرین است در خاموشی و خلوت به حال خود گریستن...

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz

اینـ روزهـا میـ گذرند،

ولیـ منـ از اینـ روزها نمیـ گذرمـ …

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : parvaz
میسازم با خیالم قایقی

 تا ته آرزوهای محالم برسم

هرچند کاغذی...

دریای آرزوهایم طوفانی شده است

نکند خیالات کاغذیم غرق شوند؟

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz
 

 

 

چشمامو میبندمو تو رو کنارم میبینم

حس میکنم پیشمی قند عسلم شیرینم

چشمامو میبندمو تو بغلم میگیرمت

دست میکشم رو موهات یه عالمه میبوسمت

آخه تورو از ته دل میخوامتو دوست دارم

حتی توی خیالمم جز تو کسی رو ندارم

آخه دلم مال توئه

طفلی گرفتار توئه

با اینهمه ناز ولی باز

هنوز خریدار توئه

 

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz
 

 

 

 

بی اعتمادم کن به همه ی دنیا

یا اینکه با من باش

کنار  من تنها

کنار  من تنها

کنار  من تنها ...

 

از اولین جمله ت ..

فهمیده بودم زود ...

عشقای قبل از تـو سوء تفاهم بود !

اونقدر می خوامت همه باهات بد شن

با حسرت هر روز از کنار  ما رد شن

 

حالم عوض میشه

حرف  تو که باشه

اسم  تو بارونه ..

عطر  تو همراشه

 

اون گوشه از قلبم که مال  هیچکس نیست

کِی با تو آروم شد ؟

اصلا مشخص نیست..

-----

یاد اون روز بخیر که این اهنگ رو تو ماشین با هم گوش میدادیم و میخوندیم. تو همه ی جمله هاشو اشتباه میخوندی!!!
آخه یکی نیست بگه بچه جون!!! تو که بلد نیستی کی مجبورت کرده همخونی کنی آخه؟

راستی چی می گفتی؟

اسم تو با اونه؟ عطر تو همراشه؟ هاهاها

 

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz
 

 

 

خدایا ! عاقبت ما را ختم به آغوش او بنما !!!
 
 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

فرض کن دفتر من با همه ی محتویات˓عشقها˓ احساسات˓زیر دستان تو بود.

همه جا گوش به فرمان تو بود.

فرض کن تا که صدا میکردی از خودت شور به پا میکردی˓لحظه ای بعد

ورقهای پر از عشقم را باد بادک شده راهی هوا میکردی! باد احساسم را با

خودش تا ته دنیا میبرد.بادبادک چقدر ساده و بی شک و گمان گول نخهای

نگهبان خودش را میخورد.بعد طوفان میشد˓چشم خندان تو گریان میشد و

جدایی نخ از دستانت تند و اسان میشد.فرض کن باد نبود.فرض کن دفتر من

پر شده از غصه و فریاد نبود.دگر ان وقت دل کوچک تو از رها کردن تنهایی

 من شاد نبود...

 شعر رو دوست داشتم .

قشنگ بود اما خیلی به ما ربطی نداشت...!!

دوست دارم

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

 

سعیدم امرز روز چهارمیه که رفتی خدمت مقدس!!! سربازی

انقدر تنها شدم

همه ی دل خوشیم چندبار زنگ زدنت تو روزه که می دونم خیلی به سختی جورش می کنی.

تو همه زندگی منی

روزا رو می شمرم تا برگردی پیشم.

زود برگرد سعیدم

زود زود

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz
 

 

 

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت
بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....

از عشق تو.....

از داشتن تو...

اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش
بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام
وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

 

دست ات را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیر یافته با تو سخن می گویم

به سان ابر که با توفان

به سان علف که با صحرا

به سان باران که با دریا

به سان پرنده که با بهار

به سان درخت که با جنگل سخن می گوید

زیرا که من

ریشه های تورا دریافته ام

زیرا که صدای من

با صدای تو آشناست.

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

سعیدم فقط اومدم بگم که خیلی دوست دارم

واز این که این چند روز رو نتونستم واست بسازم چقدر ناراحتم

اما می خوام واست جبرانش کنم

تو همه کس منی سعیدم

..........

الان همه ی آرزوم اینه که بتونم دستات رو بگیرم

وبهت بگم چقدر دوست دارم

وتو بتونی حسش کنی...

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

                 سعیدم خیلی دلم واست تنگ شده

                 کاش الان بودی باهم می رفتیم قدم می زدیم

                 این روزا هم می گذرن و خاطره هاشون واسمون می مونه

                 همین قدر بگم که خیلی دوست دارم

                 زود بیا

 
دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, :: 3:7 :: نويسنده : parvaz

 

 

 

عاشقکه میشوی
همه چیز شدن اسان است
عاشقانه باران می شوم
خیس می شوی
غرق
 در من می شوی.

از من که سرد شدی
روی
زمین
تکه چوبی میشوم
مرا در آتشت می اندازی
عاشقانه میسوزم
گرمایم به تمام تنت 
 می چسبد
انگار از شرم اغوشم
 گونه هایت سرخاب میگیرد.

از اتشم که داغ شدی
کاش فنجانی
چای شوم
عاشقانه بر لبت نشینم
و تو تا تمام شدنم
غرق در لذت
.
شوی .وبعد...
اه
کاش بستری
شوم برای خوابیدنت
عاشقانه در برت گیرم
در من ارام گیری
و من...
اه اندوه
وارم را میشنوی؟
وقتی شبی تا صبح فقط
تو را می نگرم؟
فقط تو را می نگرم.

جان من
عاشق شدن اسان است
عاشقانه ماندن...
دنیای بیرحمی است
.

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

/

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد .

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz
امیری به شاهزاده خانمی گفت : من عاشق توام .

شاهزاده گفت : زیباترازمن خواهرم است که درپشت سر تو ایستاده است .

امیر برگشت ودید هیچکس نیست .

شاهزاده گفت : توعاشق نیستی ، عاشق به غیر نظر نمی کند.

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz
 

 تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی               تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی    تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی  

 تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

                          

 تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

  

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

آنچه که کرم ابریشم آن را پایان زندگی می داند, درنظر پروانه  آغاز زندگی است .

                                   تازمانی که به فردا امید واری , اقتدار از آن توست.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

 

انسان‏، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.

 پیدایش جشن نوروز 

جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.

در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».

روایت های اسلامی درباره نوروز

آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین كه پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید كه این چیست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسید كه نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسیدند عسكره چیست؟ فرمود عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده كرد وابرها را فرمود كه به آنان ببارند از این روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را میان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است كه ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند كه این بزرگداشت نوروز به علت امری كهن است كه برایت بازگو می كنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است كه خداوند از بندگان خود پیمان گرفت كه او را بپرستند و او را شریك و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است كه آفتاب در آن طلوع كرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شكوفا و درخشان شد. همان روزی است كه كشتی نوح در كوه آرام گرفت. همان روزی است كه پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از كعبه به زیر افكند. چنان كه ابراهیم نیز این كار را كرد. همان روزی است كه خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت كنند. همان روزی است كه قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می كنند و همان روزی است كه قائم بر دجال پیروز می شود و او را در كنار كوفه بر دار می كشد و هیچ نوروزی نیست كه ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

جشن نوروز

جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.

پنجه (خمسه مسترقه)

بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.

میر نوروزی

از جمله آیین های این جشن 5 روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حكومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.

از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر وخیابان می بینیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه » است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

 

ملک الشعرا بهار:

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته، درود
به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل
به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

منوچهری دامغانی:

نوروز، روزگار نشاطست و ایمنی
پوشیده ابر، دشت به دیبای ارمنی
از بامداد تا به شبانگاه می خوری
وز شامگاه تا به سحرگاه گل چینی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

خیام:

بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دلفروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگوزدی که امروزخوش است

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com
 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

من یک رویادارم که قیمتی ترین سرمایه من است

من یک رویادارم که بهترین دوست من است

من یک رویادارم که پناهگاه روزهای سخت زندگی من است

من یک رویا دارم که مصاحب شبهای من است

من یک رویا دارم که امید فردای من است

من یک رویا دارم که مایه ی تپش قلب من است

من یک رویا دارم که باعث توان پاهای من است

من یک رویا دارم که موجب حرکت من است

من ورویایم وخدا گاهی باهم خلوت می کنیم

رویای من هدیه خداست به من

رویای من بی انتهاست

رویای من در دستان یک دوست است

رویای من راضی کردن خداست.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

 

یادم باشدکه زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
***چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.***

******************************************

پیشاپیش فرارسیدن سال نو رابه شما عزیزان تبریک می گویم .همواره منتظر نظرات شما خوبان هستم

خدانگهدا رتا سال آینده

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد 
موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

 

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : parvaz

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz
پیرمردی همراه پسر جانش سوار قطار شدند. پسر نگاهش به بیرون بود و پدرش را صدا زد و گفت: پدر، ببین درختان چه با سرعت میروند!!! پدر نگاهی به پسر کرد و لبخندی زد. زن و شوهری جوان که روبه روی آنها نشسته بودند از حرف پسر تعجب کردند.دوباره پسر با صدای بلند و هیجانی خاص گفت، پدر جاده هم با ما می آید!!! دستش را از پنجره بیرون گرفت، سرش را هم بیرون آورد و ذوق کرده بود. باران میبارید، پسر جوان سعی میکرد با دستانش قطرات باران را بگیرد و با صدای بلند میخندید. شوهر جوان دیگر طاقت نیاورد و به پیر مرد گفت: چرا پسرت را نزد پزشکی نمیبری؟ پیر مرد گفت: اتفاقا همین الان از پزشک برگشتیم. خدا رو شکر خوب شده. اون امروز برای اولین بار میتونه ببینه....
 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

دل آدما...شیشه نیست که روی آن " هــــــا " کنیم

بعد با انگـــشت یه قــــلب بکشیم

و وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم و کیـــــف کنیم !!!

رو شیشه نـــازک دل آدمـــا اگـــه قلبـــــــــی کشیدی

باید مــــــــردونه پـــــــاش وایســــتی

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

1. یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت 3 نفر .

بیشتر نیستن ولی 5 خط موبایل دارن

 

2. واسه همکارت ایمیل میفرستی،در حالیکه

 پشت میز بغل دستی تو نشسته


3. رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن

کمتر و کمتر میشه تا به حد صفر برسه


4.ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش

 با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک و

چیزایی رو که خریدی ببرن داخل

 

5. هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره

 

6. وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی،

استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت

برميگردی که موبايلت رو برداری. بدون توجه

به اینکه 20-30 سال از عمرت رو بدون موبایل

گذروندی


8. صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که

 میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیله


9. الان در حالیکه این مطلب رو میخونی،سرت

 رو تکون میدی و لبخند میزنی

 

10. اینقدر سرگرم خوندن این مطلب بودی که

 حتی متوجه نشدی این لیست شماره 7 نداره

 

11. الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره

 7 رو داشته یا نه

 

12. و من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالاحتماً

شماره 7 رو پیداش میکنی،بخاطر اینکه خوب

بهش توجه نکردی.


13 .دوباره برمیگردی بالا ولی شماره 7 رو پیدا

 نمیکنی. خوب! من شوخی کردم ولی نشون

 میده که تو ، انسان عصر 2011، به خودت هم

 اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی
!

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

چرا آدما نمیدونن بعضی وقتا خداحافظ:

یعنی نزار برم... یعنی برم گردون... سفت بغلم کن...سرمو بچسبون به سینتو بگو:

خدافظ و زهرمار، بیخود کردی میگی خدافظ... مگه میزارم بری! مگه الکیه!!!

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

رفتنت
نبودنت
نامردیت
هچکدام
نه اذیتم کرد
و نه برایم سوال شد!!!
فقط
یك بغض خفه ام می کند...
چگونه نگاهت کرد؟؟؟؟
که مرا اینگونه تنها گذاشتی!!؟؟


 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

روزی فکر میکردم... اگر او را با غریبه ای ببینم

شهر را به آتش می کشم

ولی امروز

حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست...
 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

گفته بودی یا تو..... یا هیچکس

ولی من ساده انگار نمی دانستم

که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست...

کسی حتی مهم تر از من!!!

*****************

حالا که تمام راه را آمده ام...

حالا که تا تو هیچ نمانده

چقدر دیر یادش آمده است

خدا

که ما قسمت هم نیستیم!!

******************

دوستت دارم را برای هر دویمان فرستادی...

هم من.....هم او

خیانت کردی یا عدالت!؟؟

****************

وقتـــ رفتنتـــ یادمـ بیآور خآطراتتــ رآ بدهمــ ببری

خودتـــ که نباشی به

چه کارمــ می آیند؟!

فقط ذره ذره نابودیمــ را ضمانتــ مےکنند!!!

 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:فکر می کنی ،تو میتوانی مرا بزنی یا من تو را؟

پسر جواب داد:من میزنم

پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید

پدر با ناراحتی از کنار پسر رد شد

بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد تا شاید جوابی بهتر بشنود.

پسرم من میزنم یا تو؟

این بار پسر جواب داد شما میزنی.

پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟

پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست

از شانه ام کشیدی توانم را با خود بردی .

……………………………………………………………..

سلامتيه اون پسري که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...
.



این پست رو به همه پدرا مخصوصا بابای خودم که امروز تولدشه تقدیم میکنم.
 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz


بغض گران است و سنگین

چیزهای سنگین را تکی بلند نمی کنند

تنها به دوش نکش

نزدیکتر بیا

من هستم...!!!
 
یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 0:53 :: نويسنده : parvaz

یه پسره ۲ ماه میره خونه یکی از دوستاش میمونه...

بعد ۲ ماه میره سر کوچه ...

یه دختر خوشگل میبینه ...

بهش تیکه میندازه...

یکی از دوستاش بهش میگه میدونی اونی که بهش تیکه انداختی کی بوود ؟

اون خواهر همونیه که ۲ ماه خونش موندی...

پسره با پشیمونی میره خونه دوستش ...

دوستش داشته عرق میخورده بهش میگه من خواهرتو نشناختم بهش تیکه انداختم...

دوستش میگه : به سلامتی رفیقی که ۲ ماه خونم بود ولی خواهرمو ندید و نشناخت ...